رویای خیس...
اینجا میان خیس ترین رویا نشسته ام و روی خیس ترین کاغذ می نویسم از اشک چشمان آفتاب که به خون کشید قلب آبی دریا را.....
من این روزها با عروسک هایم خاله بازی میکنم، به امید آن که شاید تو مثل آن قدیم ها بازی ام را به هم بزنی، همین بازی احمقانه ای که هیچ شباهتی به خاله بازی هایم ندارد. یک قهر است، یک دوری، یک... نظرات شما عزیزان: یک شنبه 7 آبان 1391
| 21:21 | علوی | |
|
|
.: طراحی قالب وبلاگ : نایت اسکین :. |